تو 37 سالگی می نویسم! بخوانید مرا..

از 29 سالگی نوشتم.. یه وقفه.. باز می نویسم تا آروم شم.. تو آرامش من شریک شید...

تو 37 سالگی می نویسم! بخوانید مرا..

از 29 سالگی نوشتم.. یه وقفه.. باز می نویسم تا آروم شم.. تو آرامش من شریک شید...

این روزا

اونقد درگیر زندگی شدم که حتی یادم میره دوباره بلاگ نویسی رو شروع کردم

فردا دومین جلسه کلاس زبانمه و من امروز نرفتم سرکار و نشستم خوندم! خجالت می کشم که دوباره این سطح رو شروع کردم! اما باز کاچی به از هیچی..

جمعه دهمین سالگرد علی و بیتا بود و برف شدیدی اومد.. توی باغ سوله گرفته بودن که کنسل شد و آخرش شد خونه یکی از دوستاش! خیلی داغون بودن کل برنامه ریزی هاشون بهم ریخته بود.. همزاد پنداری کردم شدیددددددد

فردا شب هم مهمونی رزیدنتهامه..مونا از تهران میاد

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد