تو 37 سالگی می نویسم! بخوانید مرا..

از 29 سالگی نوشتم.. یه وقفه.. باز می نویسم تا آروم شم.. تو آرامش من شریک شید...

تو 37 سالگی می نویسم! بخوانید مرا..

از 29 سالگی نوشتم.. یه وقفه.. باز می نویسم تا آروم شم.. تو آرامش من شریک شید...

سرد...

از عصری با علیرضا سردم! 

از سرکار میاد، ناهار میخوره، جدیدا کمکی تو شستن ظرفا نمیکنه! میخوابه! به منم میگه بیا پیشم بخواب! منم میخوابم!! در صورتیکه ساعت ٩-١٠ از خواب پا میشم! امروز ساعت ٣.٣٠ خوابیدیم ٧ پا شدیم!!! عصبانی بودم که روزم پرت شده! آقا پا شد، یه چای خورد و رفت فوتبال! منم دقیقا از اون ساعت تا حالا گوشی به دستم! کار دیگه ای ندارم! وقتی هم اومد نرفتم در رو یاد کنم! قبل از خواب بهش گفته بودم که بیکاری و بی برنامه گی داره اذیتم میکنه ها!! 

نظرات 1 + ارسال نظر
roya یکشنبه 15 شهریور 1394 ساعت 11:23

Khune jadid mobarak

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد