تو 37 سالگی می نویسم! بخوانید مرا..

از 29 سالگی نوشتم.. یه وقفه.. باز می نویسم تا آروم شم.. تو آرامش من شریک شید...

تو 37 سالگی می نویسم! بخوانید مرا..

از 29 سالگی نوشتم.. یه وقفه.. باز می نویسم تا آروم شم.. تو آرامش من شریک شید...

تهران

سه شنبه اومدیم تهران.. بماند با چه دردسری! با موبایل تایپ کردن سخته.. 

اومدم همدان مینویسم...

لپتاپ نوشت: هی نشونه ها حاکی از این بود که نرین تهران ها! اما بچه بازی من گل کرد و با اصرار من رفتنی شدیم! اولش بارون گرفت،علی گفت زمین ها خیسه و واستیم تا خشک شه! توی این فاصله رفتیم رستوران امیر ناهار بخوریم امیر نبود! گفتم بریم خونه نون و تخم مرغ بخوریم! اومدیم خونه دیدم تخم مرغ نداریم! گفتیم می ریم ساندویچ می خوریم، رفتیم جای همیشگی توی راه دیدم یارو دو بار از کارتم پول کم کرده! برگشتیم و پول رو پس گرفتیم! این همه نشونه رو ندیدیم!!

رفتیم تهران، همه چی خوب بود تا اینکه پنجشنبه قرار شد بریم انقلاب خرید کنیم، ماشینو جلوی در مترو پارک کردیم! وقتی برگشیم دیدیم بردن!! نگو پارک ممنوع بوده و جرثقیل ماشینو برده پارکینگ! رفتیم پارکینگ و گفت وقت اداری تمومه و باید واستین تا شنبه!! حالا علی مرخصیی نداره و همین طوری پنجشنبه رو دوتایی از کار و کلاس جیم زده بودیم! اعصابمون خرد شده خفن!! شبش، رفتیم تاتر ترور تو تاتر شهر که افتضاح بود!! بماند با چه دردسری رفتیم! که دیر رسیدیم! و راضیه 10 دقیقه اولش رو ندید!!

واستادیم تا شنبه با ماشین فاطمه رفتیم خلافی گرفتیم شد 200 تومن!! همه دو برابر شده بود حتی الصاقی ها! با حرص پرداخت کردیم و اومدیم یه 60 تومن هم جرثقیل و .. خرد خرد شد 300 تومن! توی این بی پولی!! حرص داشت منو می کشت!! اما چه می شه کرد! خود کرده را تدبیر نیست!!

خلاصه با دردسر رفتیم فقط به خاطر اصرار من!! که این هفته بریم و هفته بعد نریم!

امروز اومدم کلاس و مربی گفت که یکشنبه تعطیله و برین چهارروز خوش باشین!! باز حرص خوردم که چرا نزاشتم این هفته برم که چهارروز بمونم!!

خلاصه این سری تهران با اعمال شاقه بود

نظرات 1 + ارسال نظر
علی امین زاده پنج‌شنبه 3 دی 1394 ساعت 14:20 http://www.pocket-encyclopedia.com

آخ.

تهران و به خصوص وسط شهرش رو همیشه باید با اتوبوس یا تاکسی یا آژانس رفت. اعصاب آدم راحت تره.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد