صب خواستم خیر سرم زود برم علی رو سورپرایز کنم ساعت ٧/٥ از خونه زدم بیرون و رفتم ترمینال سواری ها یه ساعتی نشستم دیدم ماشین نمیاد اومدم ترمینال انوبوسا واسه ٨/٥ بلیت گرفتم و اتوبوس که داشت حرکت می کرد دیدم گوشی ام نیس، وای خدا هر چی گشتم نبود به راننده گفتم و..
الان تو اتوبوسم و تو شوک هنوز! خواهم نوشت..
سمیه؟؟
الان یک ماهه نمینویسی و این برام خیلی عجیبه
آخه این همه مدت نبودن ازت بعیده...
ی خبری حرفی چیزی
نگران شدم:(((
سلام . دقیقا چندتاخواهم نوشت داری و.ما کماکان منتظریم بنویسی دوست جان